📝 میثم قهوهچیان*
دکتر محدثی در نشست بیان داشتند که این نخستین باری است که جنبشی اجتماعی در ایران شکل گرفته و رنگ و بوی دینی ندارد.
فارغ از اینکه به نظر ابتدا باید سیر جنبش ها در ایران را با تامل بیشتری بررسی کرد، باید روشن کرد منظورمان از دینی بودن یا نبودن یک حرکت اجتماعی چیست؟
آیا فرضا اگر در جایی مطالبه جنبشی شورش علیه ظلم باشد، یا قیام برای عدالت، یا نفی سلطه، … این مطالبات دینی است یا غیر دینی؟
آیا منظور از دینی بودن، استفاده مصرح از شعائر، مناسک و المانهای دینی است؟
اگر این نگاه اخیر منظور باشد، خوانش مضیقی از دیندار بودن ارائه کردیم.
با این حال در این یادداشت فرض را براین بگذاریم که همین خوانش مضیق، ملاک مان در داوری باشد، اینک آیا بلوچستان جزیی از جنبش زن، زندگی، آزادی است؟
اگر بله، نمیتوان این جنبش را کاملا غیر دینی خواند و اگر نه، پس بلوچستان جزیی از ایران نیست.
دکتر حسن محدثی در باشگاه اندیشه و جلسه نقد و بررسی مقاله ارزشمند و در تشریح موضع خود، در خصوص خیزشها و جنبشهای معاصر ایرانی، گفت: این جنبش تنها جنبش معاصر ایرانی است که غیردینی است وشعار و نمادهای دینی وجود ندارد. او به مضمون حساب حرکت غیر دینی اخیر را از پیش از خود به کل کرد و آن را اولین جنبش غیردینی ایران دانست.
نگارنده اطلاع دقیقی از پژوهش های میدانی و مطالعات بر روی دینی بودن یا نبودن حرکات ۹۶ یا ۹۸ ندارد، اما به نظر نمیرسد این دو واقعه هم با همین ملاک دینی بوده باشد.
البته نقد اصلی چیز دیگری است؛
اما اگر به بلوچستان نگاه کنیم، یک “زن، زندگی، آزادی”ِ دینی خواهیم دید. در این معنا، رویدادهای پس از مهسا امینی در زاهدان و استان سیستان و بلوچستان، اتفاقا از مسجد شروع شده و شعارهای دینی دارد. آنجا رهبر یک فوتبالیست و بازیگر نیست بلکه یک رهبر و مرجع دینی است که در نمازهای جمعه و خطبههای این نماز به طرح خط و مشی راهبر مردم معترض این بخش ایران میپردازد.
از سوی دیگر اربعینها نیز استفاده از ظرفیتی دینی برای گردهماییهای اعتراضی بوده است. این سوال را میتوان پرسید که آیا به صرف شعار، میتوان عملی سیاسی را، در قلمرو گسترده سیاسی، که از بسیارِ دینداران معترض که دین بخشی از جان ایشان است، جدا کرد؟ اگر چنین بود، باید در این خصوص از اربعین استفاده نمیشد، چون دینی است. آیا یک رویداد اجتماعی تنها چیزهایی است که دیده میشود و نیات و تفکرات سازندگان، نمیتواند موثر بوده باشد؟ آیا تجربه و مشاهدهای در این خصوص به عمل آمده است؟
نقدی که میتوان به این توصیف محدثی در خصوص جنبش زن، زندگی، آزادی، داشت، این است که توصیفش جامع نیست و از همین رو نادرست است. اگر جنبش زن، زندگی، آزادی را حرکتی فراگیر بدانیم، باید از رگههای دینی و غیردینی در آن صحبت کنیم، مگر آنکه معیار را نه همه ایران، بلکه به صورت گزینشی انتخاب کرده باشیم.
پرش از این جنبش به غیردینی شدن عمل اجتماعی، در این مورد، از راه پرش از بلوچستان و نمادهای دینی چون اربعین، ممکن شده است. البته میتوان پذیرفت که شعاردهندگان جنبش اخیر خاستگاههایی غیردینی دارند اما مگر میتوان همه جنبش را به دینی و یا غیردینی تقسیم کرد؟
*دبیر مدرسه «مطالعات هویت» باشگاه اندیشه